دانلود رمان این بود زندگی

--

دانلود رمان این بود زندگی _ ازدواج با دید باز زیباست. شادی ندید طناب محکم عشق علی را و با چاقویی، تیشه بر ریشه‌ی این ازدواج می‌زند. گوش می‌سپارد به آواز و زمزمه‌های زیبای سیاوش و چشم می‌بندد بر طناب پوسیده و زخمی این پیوند و دست رد به سینه‌ی علی می‌زند. این ازدواج به ظاهر زیبا تعبیری وارونه خواهد داشت.

پسر با کمال پرویی داشت عزت نفس دختر را دوباره هدف می‌گرفت! کلافه شدم؛ بهانه پشت بهانه، این مرد مرد زندگی نیست، شادی از حرف‌های سیاوش سرش بیشتر در گریبان رفت، بیزارم از این‌که شادی سکوت کرده! میان حرف سیاوش گفتم:

– اجازه بدین جناب نیکو، خونسرد باشین، کمی آرام‌تر هم صحبت کنید، حرف‌های تکراری چیزی رو حل نمی‌کنه! شادی اصلا کار اشتباهی نکرده که از خانواده شما کمک گرفته تا بتونه مشکل بین خودتون رو حل کنه.

شادی این بار با نترسی گفت:

– معذرت می‌خوام خانم دکتر وسط حرفتون پریدم؛ ولی این آقا داره دم از این می‌زنه که من باعث درگیری بین خودش و خانواده‌اش شدم، اول از اون‌که ایشون قبلاً به ‌خاطر علافی و بی‌هدفی مدام با پدرشون درگیر بودن، بعدش‌ هم من وقتی به خانواده‌اشون گفتم، ایشون حق نداشتند جلوی خانواده‌اش بکوبه توی دهنم!

دانلود رمان این بود زندگی

Sign up to discover human stories that deepen your understanding of the world.

Free

Distraction-free reading. No ads.

Organize your knowledge with lists and highlights.

Tell your story. Find your audience.

Membership

Read member-only stories

Support writers you read most

Earn money for your writing

Listen to audio narrations

Read offline with the Medium app

--

--

No responses yet

Write a response