دانلود رمان پایان یک دورگه

--

_ پای یک راز در میان است. دانلود رمان
یکی را هوسِ قدرت را کور می‌کند و دیگری را عشق‌.
خون یکی می‌جوشد و دیگری اما خون می‌نوشد.
میرا در گیر دلبستگی پاکی میشود که طعم خون می‌دهد و چشم می‌بندد بر حقایقی که جانش را به بازی می‌گیرد. پیوندی بسته می‌شود که پر حماقت، نباید‌ها را زیر پا می‌گذارد.
حال… پایان نزدیک است… پایان یک عشق و یک ساحره و… یک دو رگه!

دانلود رمان

با نور خورشید که داشت کم‌کم روشنایی خودش رو به سیاهی تبدیل می‌کرد بیدار شدم، یه کسوف!
بلند شدم و از پنجره‌ی اتاقم به بیرون نگاه کردم، سیاهی همه جا رو فرا گرفته بود مثل اون کابوس قبلی بود فقط این‌که این‌جا شهر خودمه.

با عجله و استرس رفتم طبقه پایین امیدوارم فقط زود از این کابوس جدید بیدار بشم.
با دیدن صحنه‌ی روبه‌روم وحشت تمام وجودم رو پر کرد، پدرم از پشت تیر خورده بود و یه خنجر توی گردن برادرم فرو رفته بود.

اشک صورتم رو شست و شو داد، هق‌هقم بند نمی‌اومد دیدن مرگ وحشتناک خانواده می‌تونه بدترین کابوس باشه.

نمی‌خواستم بهشون نگاه کنم برای همین سریع از خونه زدم بیرون.

هر کسی یه جوری مرده بود، یکی چوبی توی قلبش فرو رفته بود و خون از بدنش فواره می‌زد و دیگری سرش قطع شده بود. رفتم تا شاید بتونم یه سر نخی پیدا کنم، توی شهر چیزی پیدا نکردم به طرف پارک جنگلی خیلی کوچیک شهر رفتم.

بین درخت‌ها قدم زدم ولی بازم چیزی پیدا نکردم، به آسمون خیره شدم یه کسوف و باز هم اون زن! آخه این لعنتی کیه؟!
همون موقع یه نفر دستش رو روی شانه‌ام گذاشت با ترس و تردید برگشتم اما وقتی اون رو دیدم نفس راحتی کشیدم.

انتظار دوباره دیدنش رو نداشتم همون زنی بود که ایوان ادعا می‌کرد مادرشه.

دانلود رمان پایان یک دورگه

https://www.aparat.com/v/WAr9j

Sign up to discover human stories that deepen your understanding of the world.

Free

Distraction-free reading. No ads.

Organize your knowledge with lists and highlights.

Tell your story. Find your audience.

Membership

Read member-only stories

Support writers you read most

Earn money for your writing

Listen to audio narrations

Read offline with the Medium app

--

--

No responses yet

Write a response